افکار در کسبوکار
برخی از کلمات سمی را اینجا یادآوری میکنم، بارها و بارها این مدل جملات و کلمات را شنیده ایم. بازار خراب است، مشتری نیست،
برخی از کلمات سمی را اینجا یادآوری میکنم، بارها و بارها این مدل جملات و کلمات را شنیده ایم. بازار خراب است، مشتری نیست،
بسم الله الرحمن الرحیم گفتگوی من + او = آرامش ذهن و بدن توضیح: کنترل احساسات و گفتگو با ناخواسته ها یک ناخواسته
جادوی داستان کسبوکار شما باید مجاز باشد، بله باید مجاز باشد. البته نمیدانم تعریف شما از لغت مجاز چیست ولی من میخواهم از لغت مجاز
قانون طبیعت ساده است ولی بعضی از افراد دوست دارند همه چیزی را پیچیده و سخت کنند. بعد ثابت کنند که دیگران نمیدانند و آنها
برای نوشتن جادوی داستان در کسبوکار پیشنهاد میکنم، یک مکان ویژه داشته باشید. مکانی که ساکت و غرق در آرامش باشد. پیشنهاد میکنم با در
سرنوشت را باید از سر، نوشت. شاید این بار کمی بهتر نوشت. در جادوی داستان کسبوکار خودتان را حاکم بر سرنوشت خود بدانید. عوامل درونی
سوره قصص آیه ۵۵: چون سخن بیهوده میشنوند از آن اعراض کنند و گویند: اعمال ما از ما و اعمال شما از شما، بروید
پیشنهاد میکنم برای داستان خودتان به گزینه خوب فکر کنید. ۱_ هدف: ابتدا هدف و یا اهدافتتان را در داستان کسبوکارتان مشخص کنید، همانند یک
نقش ناخواسته ها در داستان کسبوکار ها چیست؟ مهم ترین موانع در داستان کسبوکار شما کدامند؟ چرا خیلی مواقع عبارتهای تاکیدی نمیتوانند کسبوکارها را نجات
او را از کودکی خوب میشناسم، پرجنبوجوش و فعال و علاقهمند به تجربه، تجربه چی؟ تجربه انواع کسبوکار و البته کمی اهل مطالعه و نوشتن، شغلهای مختلف را یکی پس از دیگری تست میکرد، مثلاً مدتی در خیاطی، سپس تراشکاری، بعد رفت سراغ باطریسازی و برق و خدمات اتومبیل، فعالیت در بازار تهران و گاهی اوقات ساختمانسازی، گاهی دندانسازی، مدتی صنایع تولید و بستهبندی را، کمی بعد سراغ لوستر سازی رفت و اینیکی کمی زیادی طول کشید حدود ۸ سال، در طول این مسیر کتابهای غیردرسی از علاقهمندیهایش بود و عاشق کتابخانه، نوشتن یار همیشگی او بود. سراغ ماشین تایپ رفت و تدریس حرفهای آن، کامپیوتر متولد شد، وارد دانشگاه رشته سختافزار گردید، سپس مدرس کامپیوتر در دبیرستان که بیش از یک دهه ادامه داشت. به صنعت راهسازی و ساختمانسازی روی آورد، ((نوشتن فراموش نمیشد)) شد بسازبفروش، به سراغ صنایع غذایی و بستهبندی و فروش مواد غذایی رفت، نوشتن ادامه داشت، کمی بعد شروع مجدد دانشگاه در مسیر گردشگری و هتل داری ادامه پیدا کرد. تا بهعنوان مدیر یک هتل بینالمللی فعالیت ادامه داشت. در شهریور ۱۳۹۶ با استاد شاهین کلانتری آشنا شد، و نویسندگی را بهصورت حرفهای ادامه داد تا بسازبفروشی که بساز بنویس شد.