جادوی موفقیت
شما باید به قدرت شگفتانگیز جادوی داستان ایمان داشته باشید. چراکه هر داستان نتایج و دستاوردهای خودش را دارد. استفاده از جادوی داستان نمیتواند برای
شما باید به قدرت شگفتانگیز جادوی داستان ایمان داشته باشید. چراکه هر داستان نتایج و دستاوردهای خودش را دارد. استفاده از جادوی داستان نمیتواند برای
حال ببینیم که نقش داستان در کسبوکار و زندگی ما چیست؟ درواقع داستان بنیادیترین سطح برنامهریزی ذهن هستند . که در ذهن ناخودآگاه ما جایگاه
تاثیر داستان بر هر کسبوکار چیست؟ وقتی کتابهای مقدس را ورق میزنید سراسر قصه و داستان در آنها میبیند، مانند کتاب قرآن: داستان حضرت یوسف.
بنام بهترین قصهگو وقتی کتابهای مقدس را ورق میزنید سراسر قصه و داستان در آنها میبیند، وقتی پای صحبت پدربزرگ و مادربزرگ نشستهایم
داستان موفقیت در کسبوکار قدرت شگفتانگیز داستان چرا فقط تعداد کمی از افراد در کسبوکارشان موفق هستند؟ قدرت شگفتانگیز داستان میتواند فقط برای برخی از
داستان طلا داستانی از جنس طلایی ۲۴ عیار همه ما با طلا آشنا هستیم همه ما خوب میدانیم که طلا کالای باارزش و مهم در
داستان کسبوکار ما به سه عامل مهم بستگی دارد. بخش اول: ابتدا، زمان یا وقت مهمترین عامل در مسیر داستان کسبوکار ما است، منظور
دنیای کوچینگ دنیای داستانهای کوچینگ داستانهای برای کمک به خود و دوستان. در دل داستانهای از کوچینگ هر فردی را بهترین قصه گوی
ارل نایتینگل: ما تبدیل به آن چیزی میشویم که به آن فکر میکنیم. این همان داستانهای است که باید هرروز و هر شب به
او را از کودکی خوب میشناسم، پرجنبوجوش و فعال و علاقهمند به تجربه، تجربه چی؟ تجربه انواع کسبوکار و البته کمی اهل مطالعه و نوشتن، شغلهای مختلف را یکی پس از دیگری تست میکرد، مثلاً مدتی در خیاطی، سپس تراشکاری، بعد رفت سراغ باطریسازی و برق و خدمات اتومبیل، فعالیت در بازار تهران و گاهی اوقات ساختمانسازی، گاهی دندانسازی، مدتی صنایع تولید و بستهبندی را، کمی بعد سراغ لوستر سازی رفت و اینیکی کمی زیادی طول کشید حدود ۸ سال، در طول این مسیر کتابهای غیردرسی از علاقهمندیهایش بود و عاشق کتابخانه، نوشتن یار همیشگی او بود. سراغ ماشین تایپ رفت و تدریس حرفهای آن، کامپیوتر متولد شد، وارد دانشگاه رشته سختافزار گردید، سپس مدرس کامپیوتر در دبیرستان که بیش از یک دهه ادامه داشت. به صنعت راهسازی و ساختمانسازی روی آورد، ((نوشتن فراموش نمیشد)) شد بسازبفروش، به سراغ صنایع غذایی و بستهبندی و فروش مواد غذایی رفت، نوشتن ادامه داشت، کمی بعد شروع مجدد دانشگاه در مسیر گردشگری و هتل داری ادامه پیدا کرد. تا بهعنوان مدیر یک هتل بینالمللی فعالیت ادامه داشت. در شهریور ۱۳۹۶ با استاد شاهین کلانتری آشنا شد، و نویسندگی را بهصورت حرفهای ادامه داد تا بسازبفروشی که بساز بنویس شد.