خلق یک کسب‌وکار موفق

چگونه خالق یک کسب‌وکار موفق داشته باشیم.

آیا به این ایده و باور دارید که طرز فکر شما بر روی زندگی‌تان تأثیر دارد؟

آیا به این موضوع فکر کرده‌اید که می‌توانید داستان جدید خودتان را بنویسید؟

آیا می‌توانید فردا صبح بعد از بیدار شدن داستان کامل یک روز خودتان را خلق کنید و آن را بنویسید؟

چرا ما جرات نداریم داستان فردای خودمان را بنویسیم؟

آیا باور نداریم که از تو حرکت از من برکت.

آیا باور نداریم که سرنوشت را باید از سر، نوشت.

آیا پروردگار مهربان نگفته که بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا.

شاید یکی از مهم‌ترین و  بزرگ‌ترین دلیلی که بیشتر افراد جرئت ندارند آینده خود را خلق کنند این است که واقعاً باور ندارند که قادر به انجام  خلق آینده خود هستند.

 

اگر عمیقاً باور داشته باشیم که می‌توانید داستان آینده خودمان را بنویسیم و آن به حقیقت خواهد پیوست، حتی یک‌لحظه هم از دست نخواهیم داد.

دقت کنید:

ما خیلی وقت‌ها به چیزی‌های فکر می‌کنیم که به‌هیچ‌روی دوست نداریم که رخ دهد یا اتفاق بیافتد، آیا شما هرگز به هیچ فکری که نمی‌خواستید تجربه‌اش کنید اجازه می‌دادید آن موضوع از ذهن شما عبور کند؟

آیا واقعاً این موضوع را قبول دارید که من و شما هرکدام خالق فردای خودمان هستیم؟

اگر به درک این واقعیت رسیده‌ایم که خودمان خالق فردای خودمان هستیم؛ آن‌وقت آیا اجازه می‌دهیم محیط اطرافتان و آدم‌های دور بر، و رسانه‌ها  افکار ما را کنترل کنند.؟

یا اینکه ما با طرز فکرمان می‌توانیم محیط اطراف و افراد پیرامون خودمان را کنترل کنیم.

اگر فردا صبح از خواب بیدار شویم و دقیقاً مثل همیشه رفتار کنیم، رفتن به سرویس بهداشتی ، دوش گرفتن، صبحانه خوردن ، رفتن به محل کار و غیره درواقع شما همان کارهای همیشگی را انجام می‌دهید که در آن مهارت لازم را دارید.

شب‌هنگام برگشتن به منزل همان کارهای همیشگی و رفتارهای هر شب را تکرار می‌کنید.

من بعضی مواقع از مترو استفاده می‌کنم، می‌بینم  که مردم چقدر عجله دارند زود به‌قطار برسند، در داخل مترو بیشتر آدم‌ها سرشان توگوشی است و با انگشت باعجله صفحه را لمس می‌کنند و ادامه ماجرا و وقتی‌که از مترو پیاده می‌شوند باعجله به سمت تاکسی یا اتوبوس حرکت می‌کنند  و الی‌آخر.

سؤال:

آیا مغز شما در آن روز برنامه‌ای برای تغییر دارد و یا مثل یک عادت همیشگی اقدام می‌کند؟

درواقع من و شما همان افکار همیشگی هستیم و همان کارهای همیشگی را انجام می‌دهیم/ همان تجربه‌های گذشته را تکرار می‌کنیم/ همان احساسات قبلی تکرار می‌شود / درواقع در حال کپی کردن از روز گذشته خودمان هستیم.

نکته جالب اینجا است که ما به‌طور مرموز انتظار داریم که برخی چیزها و شرایط در زندگی و کسب‌وکارمان تغییر کند.

نکته: همان‌طور که افراد همیشگی را می‌بینیم و به مکان‌های همیشگی می‌رویم / همان کارهای همیشگی را انجام می‌دهیم / همان رفتار همیشگی را تکرار می‌کنیم/  شما همانی می‌شوید که فکر می‌کنید، گندم ز گندم جو زجو، نمی‌شود درخت سیب کاشت و انتظار گلابی داشت.

این محیط و افراد هستند که مداره و مسیرهای مختلفی را در ذهن ما به وجود می‌آورند.

و باعث می‌شوند تا ما معادل همان چیزی‌هایی که میدانیم فکر کنیم، تا وقتی‌که ما در حد چیزی‌های که میدانیم و نسبت به آن‌ها فکر می‌کنیم درواقع  در حال خلق همان چیزها هستیم.

ما نمی‌دانیم که چه چیزهای را نمی‌دانیم یک از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین مسیرها برای  تغییر خواندن و نوشتن است، آنچه را مطالعه می‌کنیم و آنچه می‌نویسیم مسیر ما را تغییر می‌دهند.

سؤال: همین حال به فکر خلق چه چیزی هستید؟

همان زندگی تکراری همیشگی؟

قانون جذب و قانون انرژی دقیقاً جاری است.

شما دقیقاً معادل چیزهایی که میدانید فکر می‌کنید.

شما به ساختن همان عادت‌های همیشگی اقدام می‌کنید.

برای تغییر دادن کسب‌وکار وزندگی و درآمد یا هر تغییر دیگری باید یک سری اقداماتی صورت گیرد.

نکته:

تغییر اصطکاک دارد / تغییر هزینه دارد / تغییر زحمت دارد / تغییر همه‌چیز است.

برای تغییر واقعی باید از ساده‌ترین کارها شروع کنید

نوشتن برای تغییر

با نوشتن شروع کنید

برای یک تغییر واقعی باید بزرگ‌تر از محیط اطرافتان فکر کنید.

ابتدا یک ایده خلق کنید.

با یک ایده ساده شروع کنید.

همه افراد موفق یک یا چند ایده داشتن

مثال های معروف: برادران راین ایده پرواز / ادیسون ادیه لامپ /  و الی‌آخر

همه افراد موفق با یک ایده در ذهن کارشان را شروع کردند و تنها چیزی که در اختیار داشتن یک تجسم خلاق و یک تصویر ذهنی بود.

آن‌ها نمی‌توانستند ایده را ببینند/ آن‌ها نمی‌توانستند ایده خود را لمس کنند/ آن‌ها نمی‌توانستند ایده خود را مزه، مزه کنند / آن‌ها کمتر از ایده خودشان با افراد معمولی صحبت می‌کردند. و بیشتر آن‌ها را در ذهن خودشان پرورش می‌دهند و برای آن‌ها داستان‌هایی متفاوت خلق می‌کنند.

افراد موفق آن‌قدر در ذهنشان از ایده خود مراقبت می‌کنند تا تبدیل به یک واقعیت شود.

افراد موفق در ذهنشان با ایده خود زندگی می‌کنند.

با ایده خود جوری رفتار کنید، مانند این باشد که همین امروز از آینده به اینجا رسیده باشد و شمارا به خواسته‌هایتان نزدیک کرده است.

شما می‌توانید به آینده باور داشته باشید.

شما می‌توانید به آینده ایمان داشته باشید.

شما میتوانید خالق کسب‌وکار خودتان باشید.

شما می‌توانید برای خلق یک ایده ایمان و باور داشته باشید.

ایده‌ای که نمی‌توانید در حال حاضر با استفاده از حواس پنج‌گانه آن را تجربه کنید ولی می‌توانید در آینده آن را  خلق کنید. و در ذهنتان آن را باور بسازید.

نکته اینجا است که آن ایده را چند روز چند ساعت و چند بار در ذهنتان پرورش می‌دهید.

به آن فکر کنید که مغزتان برای پرورش آن ایده چقدر تغییر کرده است.

نمی‌توانید یک نهال سیب بکارید و توقع داشته باشید که فردا صبح بروید و از آن سیب بردارید و نوش جان کنید.

قانون طبیعت گام‌به‌گام است. ایده شما هر چه که باشد باید در ذهنتان پرورش دهید و بارها و بارها بر روی آن فکر کنید.

آن‌قدر بر روی ایده خود انرژی بگذارید تا مغزتان آن را پذیرا باشد و مطمئن شوید که مغزتان تغییر کرده است، آن‌طور به نظر برسد که آن ایده از قبل وجود داشته است.

 

نکته:

باید بدن شما متوجه این موضوع باشد که بامغز جدیدی سروکار دارد.

ذهنتان و مغزتان باید دستورات جدیدی صادر کند تا بدن شما انجام‌ وظیفه کند.

ماجرا را این‌جوری درک کنید که ذهن پادشاه است و سلول‌های بدن شما سربازها  هستند.

پادشاه هر دستوری صادر کند سربازان اطاعت خواهند کرد.

اگر پادشاه شما عیاش و به فکر تفریح  باشد، سربازها نیز از او پیروی خواهند کرد.

اگر پادشاه شما متفکر و هوشمند باشد،  سربازها نیز از او پیروی خواهند کرد.

در حال حاضر کاری که من و شما باید انجام دهیم مراقب پادشاه باشیم، به پادشاه اطلاعات درست بدهیم، غذای سالم برسانیم، تا پادشاه بتواند بهترین تصمیم‌ها در بهترین لحظات ارائه دهد.

وقتی می‌خواهید مثبت فکر کنید و تصویر خوبی برای خودتان خلق کنید و یا ایده در ذهنتان پرورش دهید.

اما احساسات منفی و نشخوارهای فکری از راه می‌رسند و اجازه تفکر به شما نمی‌دهند.

شما می‌خواهید آینده درخشان را بسازید ولی نشخوارهای ذهنی مانع می‌شوند.

و این‌یک اتفاق تلخ است که پادشاه شما که همان ذهنتان است درگیر حاشیه شده و درنتیجه سربازان که همان بدنتان است تصمیم‌های غلطی را خواهند گرفت.

شما باید آن‌قدر تمرین کنید تا ابتدا پادشاه  شما تغییر کند و هوشمند باشد و در مرحله دوم سربازان شما بپذیرند که با پادشاه هوشمند و متفاوتی روبرو هستند.

بدن شما باید شرایط ذهن جدید شما را پذیرا باشد.

باید برای ذهنتان الگوی جدیدی از موفقیت را ترسیم کنید تا بتوانید بدنتان را به سمت آن الگو هدایت کنید.

وقتی ذهنتان یا همان پادشاه بدن شما متفاوت از گذشته عمل کنید نتایج متفاوت خواهد شد. و سربازان نیز متفاوت عمل خواهند کرد.

تنها عاملی که به ما اجازه می‌دهد تا پادشاه رشد کند موضوع ورودی‌های جدید است، درواقع اطلاعات و دانش جدیدی را که به ذهن می‌رسانیم باعث قوی‌تر شدن و رشد کردن می‌شود.

دقت کنید هر موضوع و دانش جدیدی را به‌عنوان خوراک به ذهن بدهیم، باعث بروز ارتباطات جدیدی در سلول‌های عصبی ذهن می‌شود.

یادگیری دقیقاً یعنی ساختن ارتباطات جدید. به خاطر سپردن اطلاعات جدید لازم و ضروری است. و برای این کار نیاز به تکرار و تمرین داریم.

فرمول آتا را من بارها در همه‌جا گفتم در اینجا نیز تکرار می‌کنم برای اینکه رشد کنید و قوی‌تر بشوید از این فرمول به‌خوبی استفاده کنید.

حرف آ مساوی است با آموزش پذیر بودن و آگاهی کسب کردن.

حرف ت مساوی است با تکرار و تمرین و تجربه کسب کردن.

حرف ا مساوی است با استمرار داشتن و ادامه دادن.

حالا فکر کنید که یک ایده به ذهنتان رسید.

و اگر این سه حرکت یا همان فرمول آتا را برای آن موضوع اختصاص بدهید نتیجه چه خواهد شد.

همین حالا فهرستی از کارها و تصمیم‌ها و اقداماتی را که فکر می‌کنید مانع شما در پرورش ایده‌ها است را شناسایی کنید. و آن‌ها را حذف کنید.

در مقابل فهرستی از کارها و اقداماتی را شناسایی کنید که باعث پیشرفت و موفقیت شما خواهد شد.

چند سؤال:

آیا ایده جدیدی دارید؟

آیا برای ایده جدید برنامه دارید؟

آیا جزو افرادی هستید که مدام غر می‌زنید؟

آیا به دنبال متهم و مقصر برای عدم موفقیت خود می‌کردید؟

آیا دیگران را سرزنش می‌کنید؟

با خودتان صادق باشید.

نقاط ضعف خود را بر روی کاغذ بیارید و برای هرکدام به دنبال یک ایده باشید تا نقطه‌ضعف را به نقطه قوت تبدیل کنید.

تجربه‌های را که دوست دارید کسب کنید را بنویسید؟

تجربه‌های را که دوست ندارید را بنویسید؟

فهرستی از افرادی را که دوست دارید ملاقات کنید را بنویسید. حتی اگر دست‌نیافتنی باشند؟

لیست افرادی را که دوستدارید دیگر ملاقات نکنید را بنویسید؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقایسه