مراقب باشید
اشتباه برداشت نکنید
امیدوارم اینجا اشتباه برداشت نکرده باشید
من هنوز عاشق ساختوساز هستم.
منظورم ساختمانسازی و بهویژه ویلا سازی است.
هنوز دوست دارم بهترین و زیباترین ویلاها و ساختمانهای ویلایی را بسازم.
تا مردم بتوانند در بهترین خانه رؤیایی خودشان زندگی سرشار از آرامش و رفاه را تجربه کنند و از آن لذت ببرند.
من عاشق ساختمانسازی هستم وقتی سر پروژه میروم تکتک مصالح ساختمانی با من حرف میزنند.
ساختوساز یا همان بسازبفروش، شغلی است که از دوران کودکی با آن درگیر هستم.
اما نکته مهم این است که در کنار این کار عاشق نوشتن و مطالعه کردن نیز هستم، یعنی خواندن و نوشتن مثل غذا خوردن برای من در اولویت است.
اما کاری که مدتها است بهصورت حرفهای در آن مشغول هستم نوشتن از نوع نوشتار درمانی است. خیلی مواقع به این فکر میکنم که زندگی چیزی بیشتر از یک روزمرگی باشد.
به لحظات خاص و مهم که میرسم و من را در مسیر متفاوت از تجربهای کاری قبلی قرار میدهد. من را حسابی وسوسه میکند. تا بیخیال ساختوساز شوم البته شاید فعلاً چون دلایل زیادی برای آن دارم. به خودم اجازه میدهم برای لحظاتی بهطور کامل از این صنعت خارج بشوم و تجربیات جدید کسب کنم.
بهعنوانمثال : بیش از یک دهه تدریس در دبیرستان و مراگز دیگر آموزشی؛ را تجربه کردم و یا برای مدتی در صنعت فروش مواد غذایی فعالیت کردم، مدتی را هم در صنعت گردشگری و مدیریت هتل مشغول شدم ولی باز نوشتن من را به خودش جذب میکرد.
گاهی توقف میکنم و نگاهی جدید به خودم و اطرافیان میاندازم و یک تصمیم مهم میگیرم و مسیر جدیدی را مورد آزمایش قرار میدهم.
اینجا دقیقن یکی از همین کارها است.
این را هممیدانم که برای تغییر در هر مسیری نیاز به مطالعه و نوشتن و تحقیقات کامل و اساسی لازم است. بنابراین در برنامه روزانه من مطالعه دقیق و عمیق و همچنین تمرینات نوشتن و بهویژه نوشتار درمانی و در کنار آن مطالعه کتابهای روانشناسی بسیار زیاد وجود دارد.
چند سال پیش در مسیر زندگی و در محیط کسبوکارم دچار یک ناخواسته سخت و ناخوشآیند شدم و در فاصله کمی با یک بحران سنگین دیگر روبرو شدم، که تأثیر آن دو ناخواسته سالها با من همراه بود. برای مدتی طولانی من را از تماممسیرها و رؤیاهایم دور ساختند.
با توجه به تمام علایق و سلیقههایم این حادثهها و ناخواستهها همیشه من را آزار دادند. تصمیم گرفتم که دیگر مسیرهای قبلی زندگی را دیگر تکرار نکنم ، اولین اقدام من خاموش کردن تلویزیون برای همیشه بود. و در مقابل آنوقت بیشتری برای مطالعه و نوشتن پیدا کردم. به خودم این اجازه را دادم تا فصل جدیدی از زندگی خودم را با مطالعه بیشتر و بهتر نوشتن آغاز کنم.
به دنبال مکانی خاص بودم تا آن را تبدیل به غار تنهایی خودم کنم و شاید تبدیل به یک گریزگاه بشود، که بتوانم زمان بیشتری را در تنهایی خودم باشم. البته ساده نبود و همین موضوع در روابط خانوادگی و دوستانم من تأثیر زیادی داشت.
در اقدام بعدی سعی کردم این پناهگاه امن را تبدیل به یک گریزگاه کنم تا دوستانم را نیز در آنجا بتوانم ملاقات کنم. البته در شرایط فیزیکی امکان نداشت و این فضا را فعلاً در تلگرام بهصورت مجازی ایجاد کردم. به نام مدرسه نوشتار درمانی البته که شدیداً به فکر این هستم تا بتوانم یک ساختمان خاص را برای این کار محیا کنم. درنتیجه فعلاً فضای مجازی را در نظر گرفتم تا دوستانی که در شرایط سخت و درگیر یک یا چند ناخواسته شدند را ایجاد کنم تا بتوانند در آنجا یک تغییر اساسی در زندگی خود ایجاد کنند. دقیقاً همانطوری که خودم نیاز داشتم. دوستان عزیزی که بخشی از زندگیشان درگیر ناخواستهای هستند و در چالشی قرار دارند تا از آن بحران عبور کنند، این عبور برای من بیش از یازده سال طول کشید و قصد دارم به دوستانم کمک کنم تا این مدتزمان طولانی را کوتاه کنند. و یک مهاجرت زیبا از حال بد به حال خوب داشته باشند.
در همین مکان مجازی که برای خودم در ابتدا گریزگاهی بیش نبود، توانستم مهمترین ناخواسته زندگی خودم را حل کنم و در پی آن ناخواستههای دیگر را یکی پس از دیگری کشف کنم و همه آنها را به سطل زباله تاریخ بریزم و در آرامشی بینظیر زندگی کنم.
من مثل دوستانی که میخواستند در خود تغییری ایجاد کنند و فصل جدیدی از زندگی را شروع کنند که در آن آرامش و رفاه را در حد بینهایت تجربه کنند را در خودم ایجاد کردم.
در اینجا و در این فضا قصد دارم تا تجربیات و مطالعات خودم را در اختیار شما دوستان عزیز قرار دهم تا حال شما نیز خوب که نه، بلکه عالی عالی بشود . یک پرواز از سرزمین سخت ناخواستهها به سرزمین سرسبز و زیبا داشته باشید.
گاهی اوقات سؤالهای از این قبیل من و برخی از شما دوستان را اذیت میکند.
آخرش که چی؟
آینده من چه خواهد شد؟
در آینده چه چیزی منتظر من است؟
در اینجا دوستانی داریم که به دنبال راهی برای راحتتر زندگی کردن هستند. شرایط فعلی خیلی برایشان قابلقبول نیست و ناخواستههای دارند که میبایست باید حل شود/ به دنبال راه و روشی هستند تا معنا و ارزش بهتر و بیشتری برای آنها داشته باشد.
من عاشق شغلم هستم، دوست دارم که شرایطی داشته باشم که بیشتر؛ به خودم و خانوادهام و دوستانم خدمات بدم و یک زندگی اجتماعیتر و زیباتر داشته باشم، در این مسیر خبری از ناخواستهها نباشد و یا اگر هم وجود داشت بهراحتی از آن عبور کنم یعنی عبور از هر شرایط سخت ظرف چند ثانیه یعنی کمتر از یک دقیقه بتوانم آن ناخواسته را تجزیهوتحلیل کنم و بلافاصله به دنبال خواستههای جدید خودم باشم.
دوست دارم با دوستانی ملاقات کنم که سرشار از عشق و امید و انرژی مثبت هستند و در کنار خانوادهشان بهترین آرامش و رفاه ازنظر خودشان را تجربه کنند.
هیچوقت یادم نیست برای مدتی بیکار بوده باشم، از همان دوران کودکی مشغول کاری بودم یا برای خودم و یا برای کسی کار میکردم، کارهای کوچک و بزرگی که درگیر آن بودم و در این مسیر بارها و بارها با ناخواستههای کوچک و بزرگ روبرو شدم و تجربیات بسیار باارزشی را کسب کردم. تا اینکه با تلخترین ناخواسته زندگی روبرو شدم ولی در این میان تصمیم گرفتم به یک سفر کوتاه در یک جزیره در شرق آسیا رفتم مدتی آنجا بودم و یک تجربه متفاوت از سفر را به دست آوردم( آخه یکی از علایق من سفر و جهانگردی است) میدانستم که چقدر خوشحال و خوشبختم که میتوانم به اینچنین سفرهای زیبایی بروم و یک استراحت و آرامش بینظیری را تجربه کنم. بعدازآن تجربه بود که رفتم به سراغ تحصیل در رشته گردشگری و بهصورت حرفهای آن را ادامه دادم تا درنهایت با مدیریت یک هتل بینالمللی شغل جدیدی برای خودم را تجربه کنم.
دقیقاً در تاریخ ۲۴ شهریور سال ۱۳۹۶ ساعت ۱۴٫۴۵ در دانشگاه شریف بود که با آقای شاهین کلانتری آشنا شدم و در همان روز وارد کانال تلگرام مدرسه نویسندگی شدم و کلیه مطالب آن کانال را ظرف یک هفته بر روی یک کلاسور دویست برگ نوشتم.
البته که از گذشته دور نوشتن را دوست داشتم ولی دوستی با استاد شاهین کلانتری و آشنایی با مدرسه نویسندگی تصمیم مهمی گرفتم که در حوزه نوشتن بهردیف نفرات برتر کشوری و جهانی برسم. بعدازآن زمان دوستی ما ادامه پیدا کرد و هرروز این دوستی باارزشتر و باکیفیتتر میشود. در طول مسیر نوشتن با توجه به تجربیات و سختیهای روزگار و پیشنهاد آقای کلانتری بهصورت تخصصی و خاص به سمت نوشتار درمانی حرکت کردم . و در نوشتار درمانی و روانشناسی موفقیت و انواع روانشناسی شروع به مطالعه عمیق و گسترده کردم.
امروز در سن ۵۴ سالگی خودم در حال کسب تجربیات مختلف و متفاوت از زندگی هستم.
در مورد کسبوکارم :
” مشاور شغلی / فعال در صنعت ساختمان/ ایجنت املاک / آموزش فروش و بازاریابی / و البته نوشتن ” کسب درآمد میکنم.
در مورد دوستانم:
یکی از یکی بهتر و مهربانتر
سؤالی پیش میآیید
آیا ما واقعاً خوشحال هستیم؟
آیا ما به معنی واقعی در آرامش هستیم؟
با توجه به تمام نعمتهای خداوند اینگونه از سؤالها بود که بارها و بارها من در موردشان فکر کردم و فکر میکنم.
نوشتن مطالعه کردن ادامه دارد و با برخورد با این نوع سؤالات و روبرو شدن با ناخواستهها من را تشویق کرد که در حوزه روانشناسی و روانشناسی موفقیت و خودشناسی و توسعه فردی بیشتر و دقیقتر از گذشته مطالعه کنم.
نوشتار درمانی را بهطور حرفهای شروع کردم، انکار قرار نیست نوشتن تمام شود.
مثل اینکه جوهر خودنویسم جادویی شده و تمامی ندارد. متوجه شدم که بسیار از دوستانم نیز به نوشتار درمانی نیاز دارند و موضوعی است که هزینه خاصی ندارد؛ دارو که نیاز ندارد، بلکه باید بنویسیم و بنویسیم تا به نکات ریزی دسترسی پیدا کنیم.
سؤالی که همیشه مطرح است
چرا ناخواستهها و تضادها در زندگی ما دیده میشود؟
برای من خودم بااینهمه انرژی مثبتی که دارم سؤالی پیش میآید که :
چرا باید درگیر این ناخواستههای مزخرف بشوم؟
چرا ناخواستهها در زندگی من جاری هستند؟
چه دلیلی داشت تا یک ناخواسته بیش از یازده سال همراه من باشد و موجبات آزار و اذیت من را فراهم کند؟
چه چیزی باعث شد تا یک ناخواسته مزخرف سالها در گوشه ذهن من بماند و در زندگی من کابوسی باشد تا بیشتر مواقع من را نگران کند و مانع بزرگی برا ی پیشرفت و تغییر در مسیر زندگی من باشد؟
چه عواملی باعث شد تا این ناخواسته در بیشتر مسیر زندگی من تأثیر بگذارد؟
هنگام تمرینات نوشتار درمانی بودم که متوجه یک موضوع ساده شدم.
این بود که چه عواملی باعث میشود تا ما با ناخواستهها روبرو شویم.
یک تصمیم مهم و حرفهای در زندگی و کسبوکارم گرفتم.
بهزودی اطلاعرسانی خواهم کرد.
ولی ابتدا باید:
اولویتهایم را تغییر دهم.
دیدگاهم را تغییر دهم.
اهدافم را تغییر دهم.
و سؤال آخر:
چرا همه ما و یا بیشتر ما انسانها بعد از روبرو شدن با یک ناخواسته هرچند تلخ باز به زندگی ادامه میدهیم؟
آیا پاسخ فقط امید است.