مهمترین داستان کسبوکار
هدف اصلی من از نوشتن این متن؛ توجه به مهمترین موضوع در پیشرفت هر کسبوکار، داشتن یک داستان خوب و مؤثر است. در حال حاضر
هدف اصلی من از نوشتن این متن؛ توجه به مهمترین موضوع در پیشرفت هر کسبوکار، داشتن یک داستان خوب و مؤثر است. در حال حاضر
جلسه اول: “”وضوح یا شفاف”” لطفاً به سؤالها زیر پاسخ ندهید، بلکه برای هرکدام داستانی کوتاه تعریف کنید. تصمیم بگیرید؛ دقیقاً چه میخواهید. دقیقاً
داستان شماره یک: l مرغ سوخاری هدف نوشتن داستان است. ۱_ ابتدا تصمیم میگیریم که چه باید کرد. قصد داریم یک کار کوچک
اعتماد با صمیمیت با محوریت کوچینگ اعتماد با صمیمیت چه ارتباطی دارد و تفاوت بین آنها چیست؟ در اعتماد، رابطه بین دو طرف یک
میدیریت منابع اصلی مدیریت کلیدی منابع در این مسیر به مواردی اشاره خواهد شد که بیشک مسیر ذهن شمارا خلاقتر خواهد کرد. بازی ساده پولسازی
اگر میخواهید پیانو بنوازید، خوب به نظر کار سادهای میآید. ابتدا بر اساس بودجه مالی و سلیقه و امکانات یک پیانو میخرید به همراه آن
ثروت : هر کاری در ابتدا سخت است و به عبارتی موفقیت آسانسور ندارد. آموختن قوانین و روشهای هدفگذاری و جذب و کسب ثروت در
منتورینگ کوچینگ استاد – شاگردی مربیگری در سازمان نیاز به دانش و تجربه است نیاز به علم کوچینگ و گوش شنوا یک رابطه
چگونه باید در رابطه با کسبوکار خودمان داستان جدیدمان را بنویسیم و در صورت نیاز آن را بازنویسی کنیم؟ اول باید بدانیم که داستان قبلی
“او را از کودکی خوب میشناسم؛ فردی پرجنبوجوش و فعال که همیشه به دنبال تجربههای جدید بود. تجربههای مختلف در کسبوکار، البته همراه با علاقه به مطالعه و نوشتن. شغلهای متعدد را یکی پس از دیگری امتحان میکرد؛ از خیاطی گرفته تا تراشکاری، باطریسازی و خدمات اتومبیل، فعالیت در بازار تهران، و گاهی هم ساختمانسازی. در این مسیر گاهی به دندانسازی و بعد صنایع تولید و بستهبندی پرداخت. اما چیزی که بیش از همه مدت زمان طولانی داشت، لوسترسازی و صنایع روشنایی بود که حدود ۱۰ سال طول کشید. در این سالها کتابهای غیردرسی و مطالعه همواره همراه او بود و کتابخانه همیشه محبوبش بود. نوشتن هم همواره یاریگر او بود؛ از ماشین تایپ شروع کرد، سپس تدریس آن را آغاز کرد. با ظهور کامپیوتر، به دنیای سختافزار وارد شد و بعدها دبیر کامپیوتر دبیرستان در منطقه سه تهران و چند آموزشگاه دیگر شد، جایی که بیش از یک دهه فعالیت کرد. در ادامه به صنعت راهسازی و ساختمانسازی روی آورد، اما نوشتن هیچوقت فراموش نشد. به دنیای بسازبفروشی رفت و سپس در صنایع غذایی و بستهبندی فعالیت کرد، اما در همه اینها نوشتن را دنبال میکرد. بعدها بهعنوان مدیر هتل بینالمللی وارد صنعت گردشگری شد. نویسندگی را بهصورت حرفهای ادامه داد، تا به نقطهای رسید که “بسازبفروشی” تبدیل به “بساز بنویس” شد. اکنون بهعنوان نویسنده، مدرس و مشاور کسبوکار، به دیگران کمک میکند تا داستانهای خود را بنویسند و کسبوکارهای خود را بهبود بخشند. هدف او این است که کتابهایش را به صد عنوان برساند و این تنها یکی از اهداف بزرگ و بلندمدت اوست. تجربههای گوناگون و مهارتهای تخصصی او در نوشتن، مدیریت و مشاوره کسبوکار، او را به یک مرجع معتبر در این زمینهها تبدیل کرده است.”