دختران سرزمین ایران من
حرفی پدرانه دربارهی نسل دختران دههی ۹۰ و ۱۴۰۰
نویسنده: جعفر کریمنژاد
مقدمه: از پشتِ شیشهی گوشیها
گاهی شبها، صدای خندهی دخترم از اتاقش میآید،
میدانم که تنها در اتاقش نشسته و
گاهی نقاشی میکشد و گاهی مینویسد و گاهی گوشی توی دستش،
جهانی در سرش، و دلی پر از سؤال.
به خودم میگویم:
این دختران، دختران سادهی دیروز نیستند.
اینها نسل هوشمند هستند.
نسلی که از نوزادی با گوشی و اینترنت بزرگ شدهاند،
و در ده سالگی، ذهنی دارند در حد یک بانوی پنجاهساله.
و راستش را بخواهی، گاهی از این هوشمندی میترسم.
اما همزمان، بهشدت به آن امید دارم.
گاهی به خودم میگویم این همه اطلاعات درست و غلط؟!
دنیای تازهی دختران ما
دختران امروز، با واژههایی بزرگ میشوند که ما در جوانیمان حتی تلفظشان را نمیدانستیم.
«استارتاپ»، «حقوق زنان»، «فضای مجازی»، «آگاهی اجتماعی»…
برای آنها اینها غریب نیستند؛
اینها بخشی از زندگی روزمرهشاناند.
گاهی فکر میکنم ذهنشان شبیه اسفنجیست که هرچه اطرافش هست، بیوقفه جذب میکند.
از شعر و موسیقی تا سیاست و فلسفه.
از آموزشهای روانشناسی در اینستاگرام تا ویدیوهای انگیزشی در یوتیوب.
اما در میان این سیل محتوا، یک خطر هم هست:
اگر کسی نباشد که دستشان را بگیرد و مسیر را نشان دهد،
این دانایی بیجهت میشود.
هوشمندی بدون جهت، میتواند گاهی ترسناک باشد.
پدران و مادرانِ و معلمهای مهربان و زحمت کش، در مقابل این نسل چه وظیفهای داریم؟
حقیقتش این است که ما اولیا، در دنیایی بزرگ شدیم که معلم و کتاب تنها منبع دانایی بودند.
اما دختران ما در دنیایی زندگی میکنند که همه چیز با یک جستوجو در دسترس است.
ما نمیتوانیم مثل پدر و مادرهای قدیم، فقط بگوییم:
«نکن، نرو، نخوان.»
دیگر جواب نمیدهد.
الان باید بفهمیم، بشنویم و همراه شویم.
۱. گوش دادن؛ مهمتر از راهنمایی کردن
دختران این نسل دوست دارند شنیده شوند.
وقتی حرف میزنند، دنبال نصیحت نیستند.
میخواهند کسی نگاهشان کند و بگوید:
«میفهمم چی میگی، دخترم.»
ما باید گوش بدهیم بدون قضاوت، بدون ترس، بدون عجله برای پاسخ دادن.
چون هر دختری که احساس کند شنیده میشود،
احساس امنیت میکند.
۲. الگو بودن، نه الگو ساختن
بچهها با گوششان یاد نمیگیرند، با چشمشان یاد میگیرند.
اگر ببینند ما کتاب میخوانیم، گفتوگو میکنیم، از اشتباه نمیترسیم،
خودشان هم یاد میگیرند همینطور زندگی کنند.
ما نمیتوانیم آیندهشان را بنویسیم،
اما میتوانیم «جوهر قلمشان» باشیم.
۳. رها کردن از روی عشق
گاهی باید بگذاری خودش برود، تجربه کند، زمین بخورد، یاد بگیرد.
کنترل زیاد، فقط فاصله میآورد.
اما اگر بفهمد هر وقت برگشت، آغوشی امن منتظرش است،
دیگر از دنیا نمیترسد.
نسل پرسش، نه نسل فرمان
دختران امروز دیگر دنبال «باید» و «نباید» نیستند.
آنها دنبال «چرا» هستند.
اگر برایشان توضیح ندهی، خودشان میروند و میفهمند.
اما اگر کنارش باشی، از تو یاد میگیرند چطور بفهمند.
ما باید بپذیریم که دوران پدرانو مادران دانای گذشته.
الان دوران پدرانِ و مادران همراه است؛
اولیای که بلدند سؤال بپرسند،
بلدند بگویند:
«نمیدانم، بیا با هم بفهمیم.»
من و ترس پدرانهام
راستش گاهی میترسم.
از اینکه دخترم در این دنیای پر سر و صدا گم شود،
از اینکه قلبش زیر بار قضاوتها سنگین شود،
از اینکه ذهنش را چیزهایی پر کند که ارزش واقعی ندارد.
اما بعد، وقتی میبینم چطور فکر میکند، چطور سؤال میپرسد، چطور برای آیندهاش برنامه دارد،
دلم آرام میگیرد.
میفهمم که نسل آنها شاید شبیه ما نباشد،
اما از ما آگاهتر، شجاعتر و انسانیترند.
امیدِ من به دختران سرزمینم
من باور دارم که آیندهی این کشور،
در دستان همین دختران کوچک است.
در دستانی که شاید هنوز مداد را درست نگیرند،
اما دارند با ذهنشان جهان را بازسازی میکنند.
هر دختری در ایران، یک کتاب نانوشته است.
اگر ما پدران و مادران یاد بگیریم کتابشان را با عشق ورق بزنیم،
آنها خودشان قصهی ماندگارشان را خواهند نوشت.
حرف آخر
دختران سرزمین من،
نه «نسل گمگشته»اند و نه «نسل بیراه».
آنها فقط در دنیایی بزرگ شدهاند که سرعتش از ما بیشتر است.
و وظیفهی ما، نه کند کردن آنها، بلکه یاد دادنِ پرواز ایمن است.
پس اگر دختر داری،
به او نگو «چطور زندگی کن».
به او یاد بده چطور خودش را باور کند.
و باور کن…
همین که او خودش را پیدا کند،
یعنی ایران فردا نجات پیدا کرده است.
این مقاله نه جای قضاوت بود و نه چیز دیگری . این مقاله حرفهای پدری بود که نگران که بلکه امیدوار به آینده درخشان دختران ایران زمین.
✉️ راههای ارتباط با نویسنده
🌍 وبسایت رسمی: www.jafarkarimnejad.ir
✍️ تلگرام: @Businessfollow
📚 آکادمی نوشتن و زندگی: @writingforchange
📞 تماس مستقیم: ۰۹۱۲۵۷۷۶۵۳۲