درحالیکه داستانها، بنیادیترین سطح برنامهریزی ذهن هستند که در ناخودآگاه هر فرد نقش بسته است.
در جادوی خلق داستان یک کنترل تقریباً اختصاصی بر روی تمام بخشهای ذهن وجود دارد که باعث میشود رفتارهای ما تحت نظارت و مدیریت آن داستان واحد قرار بگیرد.
برای نوشتن یک داستان خوب بهتر است از داستانِ افرادی که اهداف و برنامههای نزدیک به ما دارند، آگاهانه الگوبرداری کنیم.
به داستان چوپان دروغگو یا دهقان فداکار توجه کنید. بهقول معروف تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها؛ تا داستانی وجود نداشته باشد کسی چیزی برای گفتن ندارد. بیشتر داستانهای ما میراث گذشتگان ما هستند. ما براساس یک الگوی وارثتی زندگی میکنیم. اغلب رفتارها و عادتهای فعلی زندگی ما بهصورت ارثی و اکتسابی از والدین یا اجتماع به نسل ما رسیده است. به عنوان مثال درگذشتهٔ نه چندان دور، در برخی از شرکتها وقتی کسی بازنشسته میشد، فرزندش را جانشین خود میکرد.
برخی از داستانها باعث میشود تا ما تابع آنها شویم و خودمان را زندانی آنها کنیم. باید از بندی که دیگران با داستانهای خود برای ما ساختهاند رها شویم، در غیر این صورت برای همیشه اسیر داستانهای تکراری و خالی از رشدِ دیگران باقی میمانیم. در این کتاب سعی داریم تا به کمک یکدیگر آگاهانه از داستانهای نامطلوب به داستانهای مطلوب مهاجرت کنیم و به نتایج دلخواهمان برسیم.
نکته: استفاده از کتاب جادوی خلق داستان تنها برای افرادی مفید خواهد بود که به قدرت داستان و جادوی خلق داستان ایمان کامل داشته باشند و بارها از آن استفاده کنند.
این ما هستیم که تصمیم میگیریم چقدر داستان خود را قدرتمند بیافرینیم و آن را بارها در قالب یک الگوی مناسب تمرین و تکرار کنیم.
رسیدن به این الگوی مناسب به دو عامل بستگی دارد؛ نخست داشتن یک ایدهٔ داستانی مناسب و سپس طراحی سؤالهای هدایتکننده که در فصلهای بعدی با هر دو بیشتر آشنا خواهیم شد.
خیلی از افراد به شانس اعتقاد دارند اما من معتقدم که راز موفقیت در دلِ داستانهایی نهفته است که تعریف میکنیم.
افراد موفق کسانی هستند که از قبل داستان پیروزی خودشان را در ذهنشان جشن گرفتهاند.
در واقع موفقیت فرآیندی از درون به بیرون است و بهترین گزینه برای تغییرات اساسی در ذهن، نوشتن و تکرار یک داستان عالی است.
صرفاً با داشتن یک تفکر مثبت نمیتوان به نتایج دلخواه رسید.
برای اینکه بتوانیم داستان خود را تغییر دهیم ابتدا باید بتوانیم داستان قدیمیمان را به دقت مرور کرده و با سازوکار آن آشنا شویم.
باید بفهمیم که داستان کنونی ما چیست و چگونه کار میکند. سپس آن را با یک داستان بهتر جایگزین کنیم.