داستان شماره یک: l مرغ سوخاری
هدف نوشتن داستان است.
۱_ ابتدا تصمیم میگیریم که چه باید کرد.
قصد داریم یک کار کوچک انجام دهیم
یک بخش به مغازه اضافه کنیم
فرض: قبلاً کلاس آشپزی میرفتم و خوب میدانم که مرغ سوخاری حاشیه سود خوبی دارد.
۲_ باید بهای آن دوره را پرداخت کنیم.
۳_ مدت این دوره یک ماه بود.
شروع داستان کسبوکار
۱_ تصمیم ( انتخاب یک موضوع): فروش مرغ سوخاری
توضیحات:
اگر نیاز دارد تمام جزئیات را در اینجا مینویسید.
بهعنوانمثال: تعدادی مرغ لازم است – دستگاه مخصوص مرغ سوخاری – ادویه – ظروف یکبارمصرف مخصوص و …..
۲_ نوشتن هدف با جزئیات:
برای افزایش درامد و پیشرفت و همچنین جذب مشتری بیشتر و . . .
حفظ و بهبود شرایط فعلی مغازه –
ارائه محصول جدیدتر و باکیفیتتر
به این دلیل که. . . ..
۳_ زمان:
با توجه به شرایط باید دوره آموزش پخت مرغ سوخاری را ظرف یک ماه آینده بطور کامل اجرایی کنم.
سپس از ماه آینده دقیقاً از ۲۰ روز دیگر، محصول جدید و مرغ سوخاری را به لیست محصولات مغازه اضافه کنم.
۴_ تهیه فهرست:
تمامکارهایی که لازم است را باید نوشت.
مثل تبلیغات و مشاور با یک شرکت تبلیغاتی ( در صورت لزوم چاپ و پخش تراکت و استخدام نیروی موردنیاز و . . .
توجه: از شماره یک تا چهار را از ابتدا تا انتها بهصورت منظم در قالب یک داستان ساده بنویسید؟
۵_ اقدام لازم:
باید به مرکز آموزش بروم و از استاد راهنما مشاوره بگیرم.
برای تهیه ظروف در تهران احتمالاً به منطقه راهآهن یا صالحآباد باید برم.
کمی سرمایه لازم دارم برای تأمین بودجه باید وام از بانگ بگیرم.
۶_ پیشبینی برای یک سال آینده:
در بهترین حالت:
در بدترین حالت:
داستان را از ابتدا باید بنویسم. تا میزان ریسک آن کمتر و کمتر شود. و به عبارتی در بهترین حالت آن را پیدا کنم.