اگر داستان خودمان را تغییر دهیم مطمئن باشید که نتایج تغییر خواهد کرد. اکثر مواقع به ما از دوران کودکی یاد دادند که نگران باشیم، اگر نگران نباشیم تهمت خوشخیالی و غیره را دریافت خواهیم کرد.
داستانهای که از دوران گذشته شنیدهایم را بررسی کنیم بیشتر در حوزه شکست و عدم موفقیت است.
یکی از اقدامهای ما میتواند تصویرسازی و تجسم خلاق است که خیلی جدی گرفته نمیشود.
کمی به داستان چوپان دروغگو فکر کنید. خود چوپان یک داستان بهدروغ و برای سرگرمی بیان کرد و ماندگار شد.
دقیقاً این افکار ما است که آینده را میسازد و آینده ما بستگی به داستانهای امروز ما است.
برای داشتن داستان خوب باید اراده کنیم تا بتوانیم داستانهای فعلی را شناسایی کنیم و سپس با استفاده از نیاز و درخواست خودمان یک داستان جدید خلق کنیم.
وقتی روی یک داستان تمرکز میکنیم، و هرروز به آن انرژی میدهیم، لاجرم آن داستان آهسته، آهستهآهسته شکل میگیرد.
کافی است که افراد موفق را رسد کنید، وقتی ایدهای به ذهنشان میرسد سریع برای آنیک سناریو و به عبارتی یک داستان میسازند؛ و کمکم بر روی آن کار میکنند تا داستان به واقعیت برسد. یکی از قوانین طبیعت تبدیل است.
میگویند انرژی از بین نمیرود بلکه تبدیل میشود.
این واقعیت در داستان هم وجود دارد، داستانها از بین نمیروند بلکه تبدیل میشوند.
به این مثل خوب توجه کنید:
روزی روزگاری یک نفر برای خوردن مرغ آن را به دندان کشید.
نفر بعد از راه رسید و داستان را عوض کرد؛ و برای پختن مرغ آن را آبپز کرد.
نفر دیگر از راه رسید داستان پختن مرغ را تغییر داد و آن را بر روی آتش کباب کرد.
نفر بعدی از راه رسید و آن را ریزریز کرد و زد به سیخ و جوجهکباب درست شد.
نفر بعدی از راه رسید و داستان پخت مرغ را عوض کرد و شد اکبر جوجه.
یکی دیگه از راه رسید و داستان را تغییر داد و شد کنتاکی.
موضوع خوردن مرغ سرجای خودش باقی ماند؛ فقط داستان پخت آن تغییر کرد.
موضوع تغییر شکل انرژی و داستان مانند هم هستند از شکلی به شکل دیگر و از داستانی به داستان دیگر تبدیل میشود.