شناخت موانع در کسب و کار

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قانون تضاد در کسب‌وکار

مترادف تضاد: اختلاف، تناقض، ضدیت، مخالفت، ناسازگاری ، دشمنی، ضد یکدیگر بودن، متضاد بودن، مخالف یکدیگر بودن ، ضدیت داشتن

متضاد تضاد: تمایل، سازگاری، سازگار بودن، موافق بودن

برابر پارسی: دوگانگی، ناجوری،

تمام پیشرفته‌ای بشریت به خاطر قانون تضاد است.

به عبارتی ما انسان‌ها بدون تضاد به هیچ دست آوردی نمی‌رسیدیم

این قانون تضاد است که تمام کسب‌وکارها را به سمت موفقیت  یا نابودی هدایت می‌کند. اگر قانون تضاد را متوجه بشوید و با آن آشنا شوید با دیدن تضاد خوشحال خواهید شد و دیگر خودتان را قربانی در نظر نخواهید گرفت و آن تضاد را برای پیش رفت کسب‌وکارتان با آغوش باز پذیرا خواهید شد، چون آن تضاد برای پیشرفت کسب‌وکار شما به وجود آمده است و اطمینان داشته باشید که تنها تضاد است که باعث پیشرفت در کسب‌وکارتان خواهد شد.

هیچ کسب‌وکاری را نمی‌توانید که مسئله یا تضاد و یا چالش نداشته باشد و در مسیر آن کسب‌وکار با تضاد روبرو نشده باشند.

مولوی:

در نیابد حال  پخته هیچ خام     پس سخن کوتاه باید، والسلام

سعدی:

هرگز وجود حاضر غایب  شنیده‌ای      من در میان جمع و دلم جای دیگر

اخوان ثالث:

دوستان و دشمنان را میشناسم من     زندگی را دوست دارم ، مرگ را دشمن

نظامی:

در نومیدی بسی امید است    پایان شب سیه سپید است.

قرآن کریم سوره الشرح صفحه ۵۹۶ آیه ۵ و ۶

پس با هر سختی البته آسانی است  – و با هر سختی البته آسانی است.

تمام کسب‌وکارها با تضاد روبرو هستند و همچنین کسب‌وکارهای جدید به علت همین تضادها است  که به وجود می‌آیند.

تمام کسب‌وکارها محکوم‌به شکست خواهند بود اگر از قوانین تضاد به‌درستی استفاده نکنند.

درواقع هر تضاد نوعی چالش است که باعث پیشرفت آن کسب‌وکار خواهد شد و اگر تضادها را درست درک کنیم و به‌خوبی متوجه حضور آن‌ها باشیم، متوجه خواهیم شد که تضادها فقط برای موفقیت ما به وجود آمده‌اند اگر درست استفاده شود.

موضوع تضاد یکی از قوانین مهم جهان هستی است وقتی با قوانین آشنایی نداریم با برخورد با یک تضاد احساس قربانی شدن به ما دست می‌دهد. من خودم به‌شخصه  بارها و بارها این تجربه را داشته‌ام  و وقتی در کسب‌وکارهایم با تضاد برخورد می‌کردم ، و چون فکر می‌کردم که مجدد قربانی شدم  و این برای من بسیار تلخ بود و طبق معمول سر خدا داد می‌زدم آخه چرا بازم من؟

حس بدی آدم احساس کنه که قربانی شده، احساس بدی که آدم فکر کنه چقدر بدشانس ، چقدر حس بدی که آدم فکر کنه دنیا برعلیه ش شده، چقدر حس بدی که آدم فکر کنه‌تنهاست و حتی خدا اون را فراموش کرده، چقدر حس بدی که فکر کنی هرچه بدشانسی برای تو است و این درحالی‌که این قانون برای رشد من و تو او مده، اینکه فکر کنی کسب‌وکار بدون چالش و بدون تضاد است اشتباه محضِ، باید یاد بگیری که تضاد او مده که کسب‌وکارتان را رونق بده، به نظرم میر سه که اگر قانون تضاد را درک کنی به‌راحتی میتونی در کسب‌وکارت موفق بشی.

خیلی مواقع فکر می‌کردم که کسب‌وکاری خوبِ که هیچ تضادی در آن نباشد، یک مسیر آماده داشته باشد  و از آدم انرژی زیادی نگیرد و من به‌راحتی به دست آورده‌ای بزرگی برسم، ولی اگر جهان و قوانین طبیعت این‌جوری بود که اصلاً پیش رفتی در کارها صورت نخواهد گرفت.

چند مثال:

۱ –  چرا باید فروشگاه پوشاک باشد، چون درگذشته اجداد ما از سرما و گرما به مشکل برخورد کردند و با تضادهای روبرو شدند که تشخیص دادند برای پوشاندن بدن نیاز به لباس است و  سپس مد مطرح‌شده چون تضادی به نام اختلاف‌سلیقه مطرح می‌شود و این تضاد باعث ایجاد تنوع و پیش رفت در پوشاک مطرح می‌گردد.

۲ – موضوع غذای فوری،

داستان ساندویچ غذایی ساده است که متشکل از سبزی، برش‌هایی از گوشت، پنیر یا سایر مواد غذایی است که در لای دو برش نان تهیه می‌شود. این نوع از غذا توسط فردی به نام “جان مونتاگو، ارل چهارم ساندویچ” در قرن ۱۸ میلادی اختراع شد. در یک قمار برای جان مونتاگو برش‌هایی از نان و گوشت آورده بودند تا وی بتواند در حین بازی غذا هم بخورد.

مطابق با آنچه انجمن ساندویچ بریتانیا بیان می‌کند، بعدازاین که جان مونتاگیو درخواست کرد غذایش را به‌این‌ترتیب برایش بیاورند به این فکر می‌کرد که در حالی می‌تواند غذایش را بخورد به بازی خودش هم ادامه دهد. پس‌ازآن دوستانش هم خواسته‌اند “غذایی مثل ساندویچ بگیرند” و به‌مرورزمان «غذایی مثل ساندویچ» به کلمه‌ای به نام «ساندویچ» خلاصه شد و اسم این شکل از خوراکی تلقی گردید.

به این طریق خوردن ساندویچ در تمام قاره‌های اروپا فراگیر شد و نام آن به زبان فرانسه هم راه یافت. از آن هنگام ساندویچ، به دلیل سادگی در تهیه کردن، قابلیت همراه بردن با خود و تنوع بسیار آن، تقریباً به همه دستورهای غذایی در کشورهای غربی راه یافت.

۳ – اختراع اتومبیل :

به خاطر مسافرتی طولانی و خسته‌کننده که در زمان‌های دور وجود داشت ماشین بخار اختراع شد و سپس اتومبیل و بعد هواپیما که همه پیشرفت‌ها مدیون تضادها هستند. و اختراعات یکی پس از دیگری شکل گرفت و رفته رفته تکمیل شد مثلاً قبلاً صندلی‌ها اتوبوس‌ها یا قطارها چوبی بود و بعد مسافرت مردم خسته می‌شدند  و این ناراحتی تضادی بود تا باعث شد صندلی‌های ابری و راحت‌تر تولید شود.

۴ – اختراع لامپ توسط ادیسون

به دلیل نیاز به روشنایی در شب و در تاریکی ( ادیسون هم وقتی به تاریکی برخورد کرد نه گفت که آه بابا بازهم  هوا تاریک شد، احتمالاً با خودش گفته که چه جالب باز هوا تاریک شده و ما نیاز به وسیله‌ای داریم تا از شمع بهتر و کم درد سرتر باشد،

در اصل تمام کشفیات و اختراعات بشر مدیون تضادها هستند و این تضادها است که به کمک می‌کنند تا به دست آورده‌ای جدیدی برسیم به عبارتی تضاد مادر اختراعات بشر می‌تواند باشد.

این تضادها  که در خیلی مواقع از آن فرار می‌کنیم و یا با آن مبارزه می‌کنیم، یکی از زیباترین قوانین در دل طبیعت است و تنها یک هدف دارد و آن پیشرفت کل جهان هستی است. درواقع تضاد یکی از مهم‌ترین قوانین کائنات است که هدف آن رشد است نه توقف.

وقتی ناخن دست یا پابلند شد وقتی موها رشد کردن انسان به تضادی رسید به نام رشد ناخن. درگذشته  و در حال حاضر خیلی افراد از ناخن‌گیر استفاده می‌کنند درواقع تضاد باعث اختراع ناخن‌گیر شد و موی بلند باعث اختراع قیچی شد، وقتی همه مردم با رشد ناخن مواجه شدند انسانی پیدا شد گفت آهان من برای این کار وسیله‌ای اختراع می‌کنم به اسم ناخن‌گیر که هم کار مردم را راه بندازم و هم با آن کسب درآمد کنم، کمی بعد شخصی از راه می‌رسد و رشد ناخن را تبدیل به بیزینس پرسود برای خانم‌ها می‌کند ابتدا لاک اختراع شد و سپس با زیباسازی و رنگ و نقاشی ناخن در خانم‌ها را تبدیل به یک کار هنری گردید و شد یک منبع درآمد مهم برای خیلی از افراد.

همیشه تضادها در زندگی تکرار می‌شوند و همچنینی دیده می‌شوند باید آن را پذیرفت و هوشمندانه از آن استفاده کرد.

یک مثل دیگر اگر کسی باغ انگور داشته باشد می‌داند که گیاه انگور هرساله رشد می‌کند و هرسال در زمان مناسب برای رشد و ثمره بهتر باید هرس شد.

اصولاً ما انسان‌ها با برخی از تضادها کنار آمدیم و شاید چون بارها و بارها تکرار می‌شوند برای ما عادی شده است و نگران نیستیم مثل رشد ناخن ، وقتی ناخن بلند می‌شود دادوبیداد راه نمی‌داریم چون آن را قبول کردیم و برای آن راه‌کاری وجود دارد معما چو حل شود آسان شود.

حالا بریم سراغ تضادهای در کسب‌وکار، خیلی مواقع در کسب‌وکارمان با تضادی روبرو می‌شویم، باید بپذیریم که این تضاد باعث پیشرفت کسب‌وکارمان خواهد شد، آن تضاد باعث خواهد شد که کسب‌وکارمان بهتر و ساده‌تر و پرسودتر باشد، وقتی کرونا همه‌گیر شد خیلی از کسب‌وکارها نابود شدند ولی عدده‌ای  هوشمند کسب‌وکارهای آنلاین خودشان را ایجاد کردند و تازه خیلی از مردم متوجه شدند که چه سودی در این مسیر وجود داشت که کمتر کسی قبلاً از آن استفاده می‌کرد.

دقت کنید تضاد طبیعی است و حتی لازم و واجب، با مشاهده یک تضاد باید گفت که چقدر جالب من از این مدل تضاد نمی‌خواهم این تضادیم ناخواسته است، در مقابل من خواسته‌ای به این شکل دارم و این خواسته من است و بلافاصله از خودت بپرس از این بهتر چطور، دنبال ایده جدیدتری باش به فکر خلاقیت و حل این مسئله باشد. جهان هرلحظه در حال پیشرفت و تکامل و گسترش است و همه آن را مدیون تضاد است، در تمام دوره‌ها و در طول تاریخ  تکامل این جهان و حتی تکامل کسب‌وکارها با به لطف تضاد بوده است.

دوباره یک مثال: درگذشته نه‌چندان دور و البته هنوز هم دیده میشه وقتی کاسب و مغازه‌داری باید هرروز صبح و هر شب کرکره مغازه را به‌سختی باز و یا می‌بست ولی در حال حاضر کرکره شدند برقی و با دیک دکمه باز یا بسته می‌شود، من یک دورانی مغازه داشتم شبی برق رفت و چون کرکره برقی بود مجبور شدیدم ساعت‌ها منتظر باشیم تا برق به یاد و بتونیم کرکره مغازه را بدیم پایین و این شد یک تضاد پس من کرکره برقی را می‌خواهم تا بتونم هر وقت برق نبود به‌راحتی آن را ببندیم و یک دستگاه برق اسراری تهیه کردیم. ولی چندین سال گذشته چیزی به اسم برق استراری  یا چیزی به این شکل نبود.

انسان‌ها درگذشته برای دفاع از حریم خود به فکر ساخت‌وساز افتادند و توانستند برای خودشان مسکن مناسب ایجاد کنند و هر تضاد آن‌ها را به سمت پیشرفت هدایت کرد.

باید این تضادها را پذیرفت، و از آن به‌عنوان یک قانون فوق‌العاده مهم استفاده کرد و با آن کنار آمد نه اینکه از قانون فرار کنیم بلکه باید آن را بپذیریم و از آن به جهت رشد استفاده کنیم، رشد در تمام زمینه‌ها.

اگر در کسب‌وکارتان مشکلی رخ می‌دهد، به‌عنوان‌مثال اشکال در خط تولید، یا  با کاهش فروش و کاهش سود روبرو هستید، و یا رقیب پرقدرتی دارید، و یا مشکل در بازاریابی دارید، و یا تولید محصولات مشابه با کالا و خدمات شما باقیمت مناسب‌تری وجود دارد، می‌توانی ید به شینید و مثل خیلی‌ها غرور بزنید و تمرکزتان را بر روی تضاد و ناخواسته‌ها قرار دهید، و می‌توانید مثل افرا هوشمند فکر کنید و در ابتدا این قانون را درک کنید و تضاد را به پذیرید، به خودتان بگویید تضاد لازمه پیشرفت است ، نه‌تنها در کسب‌وکار بلکه در همه‌چیز وجود دارد، باید آن را پذیرفت و هوشمندانه آن را مدیریت کرد و به‌جای اینکه تمرکز را بر روی ناخواسته‌ها بگذاریم تمرکز را بر روی نیاز یا خواسته خودتنظیم کنیم.

این را یقین بدانید که هرلحظه تضاد در حال رخ دادن است نه‌تنها برای کسب‌وکارها بلکه برای همه‌چیز لازم و ضروری است.

می‌توانیم تضاد را چالش صدا کنیم و یا بجای تضاد از کلمه ناخواسته  و مشکل و یا مسئله استفاده کنیم، هراسمی دوست دارید براش بگذارید و به نظر من تضاد اسم کلی‌تری برای همه موارد می‌تواند مناسب باشد و آن را به‌عنوان یک قانون قدرتمند جهان هستی و کائنات درک کنیم و با قانون تضاد کنار بیایم و از آن هوشمندانه استفاده کنیم، فقط کافی که بپذیریم قانونی به نام تضاد وجود دارد.

تا این جان دقت کردید هدف این بود که با قانونی به نام تضاد آشنا بشویم و با آن آشتی‌کنیم و آن را به‌عنوان یک قانون بپذیریم و درک کنیم که فقط برای پیشرفت است، ولی همه ماجرا این نیست، درواقع تضاد قصد دارد به ما آگاهی بدهد، تضاد می‌خواهد ما متوجه بشویم که به شرایط موجود راضی نباشیم و با خواسته‌های دیگری آشنا شویم.

یادتون: چی فکر می‌کردیم چی شد، حالا با استفاده از قانون تضاد می‌خواهیم چی شد را به بهترین شکل ممکن تبدیل کنیم و از آن لذت ببریم.

قانون تضاد می‌خواهد تا من متوجه بشوم که می‌توانم خواسته و خواسته‌های بهتری نیز داشته باشم.

مثال: استفاده از کفش کاری به روند اختراع آن نداریم وقتی یک نفر قصد دارد فوتبال بازی کنه متوجه میشه که کفش مناسب نیست و نیاز به کفش راحتی است و قانون تضاد او را به سمت اختراع کتانی هدایت می‌کند، تمام برندهای کفش و کتانی بر اساس یک تضادی به وجود آمدند که حاصل آن را مشاهده می‌کنید.

مثال :

وقتی افراد در هنگام مطالعه و یا دیدن اشیا متوجه ضعف در بینایی شدند و آن تضاد را درک کردن عدده ای عینک را اختراع کردند.

همه اختراعات بشر به خاطر تضاد است مثل اختراع  آتش، شمع ، لامپ، لامپ کم‌مصرف ، لامپ ال ای دی و . . .

سؤال :

ریشه خواسته و نیاز ما کجا است؟

چه مواقعی به خواسته می‌رسیم؟

کی به فکر غذا خوردن هستیم، وقتی گرسنه باشیم؟

چه مواقعی اتومبیل را به سیستم ضد سرقت مجهز می‌کنید؟

چه زمانی برای خانه لامپ می‌خرید؟

چه مواقعی درب منزل را قفل می‌کنیم؟

درواقع خواسته‌های ما زمانی خودشان را نمایان می‌کنند که ما با تضاد روبرو شده باشیم.

در اصل تضاد برای راهنمایی ما و هدایت به سمت خواسته‌ها به وجود آمده است

کمی در مورد آیه ۶۰ از سوره غافر فکر کنید :

و خدا فرمود که مرا بخوانید تا دعای شمارا مستجاب کنم.

سوره بقره آیه ۱۸۶

هرگاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم.

ما کی درخواست می‌کنیم زمانی که به مشکل یل تضاد برخورد می‌کنیم و وقتی این تضاد را دیدیم به فکر خواسته‌ها خواهیم افتاد.

درواقع وقتی با تضاد روبرو می‌شوید بجای غر زدن و اعتراض کردن باید خواسته‌هایتان را مطرح کنید و از خودتان سؤال کنید که من واقعاً چه چیزی می‌خواهم و چه نمی‌خواهم، خوب حالا که یک ناخواسته پدید آمده من در مقابل آن نوع از خواسته‌ها را می‌خواهم و سؤال مطرح می‌شود. چطور به خواسته‌ام برسم، در آیه ۱۸۶ سوره بقره به‌روشنی اشاره‌کرده بپرسید تا به جواب برسید. خداوند به‌نوعی در این آیه می‌گوید هرکسی سؤال کند جوابش را خواهد گرفت( چطوری جواب خواهد گرفت با میلیون‌ها روش که خودش بهترین را انتخاب خواهد کرد).

ممکن است ما در هرلحظه با چندین تضاد روبرو شویم که به‌طورمعمول خیلی از آن‌ها به دلیل تکرار روزانه برای ما عادی شده است، و وقتی با تضادی روبرو می‌شویم برایش چندراه حل داریم مثل بلند شدن موی سر و نگران نیستیم و آن را به‌عنوان امری عادی قبول کردیم.

مثال دیگر با ماشین شخصی به سفر می‌رویم کمی ناراحت هستیم چون ماشین مدل‌پایین است. در اینجا با تضادی روبرو هستیم به نام اتومبیل مدل‌پایین درنتیجه به فکر یک خواسته جدید می‌رویم و تهیه یک اتومبیل بهتر.

مثل: در محیط کسب‌وکار کارکنان رفتار غیر مناسبی دارد، با یک تضاد روبرو هستید و فوران به فکر یک خواسته ( من پرسنلی می‌خواهم با این شرایط )

هر کسب‌وکاری با تضاد پیش می‌رود، وقتی تضادی و یا ناخواسته‌ای پیش آمد بلافاصله به خودت بگو این‌یک تضاد است و خواسته من

این موارد است اگر کارمند تو خوب نیست، ذهن خودت را درگیر کارمند بد نکن، سریع به خودت بگو بله این‌یک تضاد است و آنچه من می‌خواهم دقیق کارمندی با مشخصات و توانمندی‌های است که موردنظر من است و برای رسیدن به خواسته اقدام کن بجای اینکه درگیر ناخواسته بشوی باید تمرکز خودت را بر روی خواسته‌ها قرار بدهید.

دقت کنید درواقع تضاد چیز بد و نگران‌کننده‌ای نیست و بدانید که هدف تضاد هدایت کردن ما با یک خواسته  است. درنتیجه تضاد را باید پذیرفت ، هنگامی‌که با تضاد روبرو شدید به خودت بگو این‌یک قانون مهم است که در حال یادآوری به من برای توجه به خواسته‌ها است، در این حالت یک اقدام مهم دارید و آن انتخاب دقیق خواسته خودتان و تمرکز بر خواسته‌ها در اولویت همه کارها باشد.

تمرین هر وقت با یک تضاد روبرو شدی غر نزن اعتراض نکن، بلکه چند لحظه فکر کن و به خودت بگو که من الان چه خواسته‌ای دارم و سپس یک سؤال مهم از این بهتر چطور؟ و در صورت امکان تضادها و خواسته‌هایت را بنویس.

باید هرروز تمرین کنید تا به مهارت لازم برسید، تمرین و تکرار لازمه هر موفقیتی است.

وقتی با تضادی روبرو شدید اصلاً و به‌هیچ‌عنوان بر روی ناخواسته تمرکز نکنید و خیلی سریع ناخواسته را به خواسته در گفتار و افکارتان تبدیل کنید و به خودت بگو من این خواسته رادارم . تضادها از بین نخواهند رفت بلکه باید یاد بگیریم که در کنار آن‌ها زندگی کنیم بدون آنکه تضاد بتواند تأثیر در ما داشته باشید بلکه تضاد باید اهرمی برای خواسته‌های ما باشد.

این‌جوری فکر کن که تضاد یک پلیس بد است و تو به آن توجه نکن و به دنبال پلیس خوبه باش. هر وقت تضاد دیدی بی‌محلی کن و تحویل نگیرش، بی‌خیال شود و رد شو برو، اصلاً فکر کن تضاد سطل زباله سر کوچه است، وقتی از کنار آن رد می‌شوی به بوی بد آن توجه نکن به اشغال‌ها توجه نکن. تضاد یک ابله است و جواب ابلهان خاموشی.

درگذشته یک‌ضرب المثلی بود : می‌گفتند کلی دیدی دو زار بنداز برو ( یعنی آدم بدی دیدی مبلغی صدقه بنداز و رد شو یا وقتی ناخواسته و صحنه بدی دیدی مبلغی صدقه بده و به موضوع اهمیت نده )

وقتی‌که از تمرکز بر روی خواسته‌هایت قرار گرفت و در طول مسیر باز به یک تضاد جدیدی برخورد کردی، کوتاه نیا مجدد به خودت بگو چه جالب این‌یک تضاد جدید است و من این خواسته را می‌خواهم.

تا حالا پازل بازی کردید، وقتی یک قطعه پازل نامناسب را برمی‌دارید و متوجه می‌شوید که این پازل ناخواسته و نامناسب است سریع و بدون اعتراض میگه این پازل مناسب نیست و آن را رها می‌کنید و به دنبال پازل مناسب آن بخش می‌گردید.

در محیط کسب‌وکار تون تضاد را خوب درک کنید و با درک این مسئله که هرلحظه  تضادها وارد کسب‌وکار ما می‌شوند، حالا آمادگی لازم برای تغیر مسیر راداریم و متوجه می‌شویم که آهان چه جالب این مسئله یک تضاد است و در مقابل من این خواسته‌ها رادارم و متوجه باشید که تضاد شاه‌کلید موفقیت در کسب‌وکار است و با استفاده و درک درست از قانون تضاد ما به موفقیت در حوزه کسب‌وکار خودمان می‌رسیم.

تضاد یعنی سود ۱۰۰درصدی به شرطی که بتونی ذهن تون را کنترل کنید و از تضاد به‌عنوان یک ابزار یا یک هدایتگر به سمت خواسته خودت به‌درستی استفاده کنید، دقیقاً مثل گشتی‌های قدیمی بادبانی  که از باد مخالف برای حرکت به سمت خواسته خودشان استفاده می‌کردند. نکته ساده وقتی به تضاد برخورد کردید فکر کنید با مخالف است و از آن برای به حرکت درآوردن کشتی کسب‌وکارتان به سمتی که می‌خواهید، پس بجای غر زدن بلند شو و از شاه‌کلید موفقیت استفاده کن.

البته که استفاده از قانون تضاد سخت است و برای یادگیری در هر کاری نیاز به تمرین و تکرار است، ما هرروز با هزاران تضاد روبرو هستیم و به خیلی از آن‌ها عادت کردیم. و هرروز با آن‌ها درگیر هستیم و برای ما یک امری عادی روزانه  است. پیشنهاد می‌کنم به خودتان بارها بگویید که قانونی به نام تضاد وجود دارد و فقط برای موفقیت و پیشرفت کاربرد دارد.

تضاد در اصل نوعی واقعیت است و گاهی ناراحت‌کننده است. ولی این شما هستید که باید مهارت داشته باشید و بتوانید تضاد را مدیریت کنید و تمرکز خودتان را بر روی خواسته‌هایتان قرار دهید. درواقع تضاد واقعیتی است که وجود دارد مثل شب در مقابل روز پس تضاد واقعیتی است که وجود دارد که در دل آن خواسته‌ها مخفی هستند و هنوز خواسته‌ها پدیدار نشده‌اند، به عبارتی هنر در دیدن دیدنی‌ها نیست بلکه هنر در دیدن ندیدنی‌ها است، این کار سختی است که باور کنیم هر آنچه باید دید را در دل ندیدنی‌ها جستجو کرد. و خوب طبیعی که این کار هرکسی نیست و تأکید می‌کنم برای کسب مهارت در آن نیاز به تکرار و تمرین است.

اصولاً ما یاد گرفته‌ایم زمانی واکنش نشان دهیم که آن موضوع اتفاق افتاده باشد.

درک نمی‌کنیم که دلیل اصلی این اتفاق چیست موضوع این است که تضاد قصد دارد ما را با یک یا چند خواسته بهتر روبرو کند و درک این موضوع سخت است.

تضاد عامل اصلی موفقیت و خلاقیت در انسان‌ها است تضاد عامل اصلی پیروزی است.

برای رسیدن به اتفاقات خوب باید یاد گرفت که از تضادها به نحوه شایسته استفاده کرد. یادتان باشد در دل هر تضادی ایده و ایده‌های ارزشمندی نهفته است.

باور کنید که تضاد مهم‌ترین دلیل برای رسیدن به شادی و آرامش و موفقیت در کسب‌وکار  است به شرطی که این قانون را خوب درک کنیم و به آن ایمان داشته باشیم.

برای اینکه بتوانیم از قانون تضاد در کسب‌وکارمان به‌خوبی استفاده کنیم می‌بایست با یک قانون دیگر آشنا شویم  قانونی به نام تمرکز و توجه” این قانون می‌گوید که به هر چیزی توجه کنید همان چیز و یا مشابه آن را جذب خواهی کرد” خواسته یا ناخواسته. اگر به موضوعی درست یا غلط توجه کنید و بر روی آن موضوع تمرکز کنید ، شرایط و یا موقعیت‌هایی به وجود خواهد آمد تا از همان نوع را جذب کنیم. به قانون توجه خوب دقت کنید ، در قانون تضاد گفتیم که وقتی به ناخواسته‌ای رسیدی سریع بر روی خواسته توجه کن.

به قول مولانا:

در جهان هر چیزی ، چیزی جذب کرد

گرم‌گرمی را کشید و سرد، سرد را

قسم باطل باطلان را می‌کشند

باقیان از باقیان هم سرخوشند.

مولانا:

تا در طلب گوهر کانی،کانی

تا در هوس لقمه نان، نانی

این نکته رمز اگر بدانی دانی

هر چیزی که در جستجوی آنی،آنی

چند نکته:

۱ – قانون توجه و تمرکز را خوب درک کنید

۲ – در تمام مراحل کسب‌وکارتان تضادها را شناسایی کنید.

۳ – خواسته‌های خودتان را از دل تضادها به دست آورید.

۴ – برای خواسته‌های خودتان باورهای مناسب ایجاد کنید

۵ – در طول مسیر خواسته‌ها همواره احساس خوبی داشته باشید.

۶ – به خدا ایمان داشته باشید و منتظر معجزه باشید.

 

تذکر: باید بپذیرید که قوانین جهان هستی بر اساس یک سری دستورالعمل‌های خاص خودش کار می‌کند و هیچ تغییر در آن‌ها نیست.

اگر ما به توانیم به‌درستی این قوانین را درک کنیم.

و بتوانیم دقیق بر روی خواسته‌ها تمرکز کنیم

نتیجه‌ای که خواهیم گرفت ” احساس آرامش/ احساس خوب بودن/ احساس رضایت ، خودبه‌خود در کسب‌وکارمان رخ خواهد داد.

تضاد می‌تواند تغییرات اساس در کسب‌وکار ما و شرایط مالی ما به وجود آورد.

تمرین:

به هر تضادی برخورد کردید( به هر شکل و به هر میزان ) آن را یادداشت کنید

تضاد: مشتری بداخلاق

خواسته: همه مشتریان من خوش‌اخلاق و مهربان هستند

بارها و بارها بر روی خواسته خود تمرکز کنید.

یادتان باشد در هر زمان احساس بد برای شما مانند یک رادار عمل می‌کند و به شما هشدار می‌دهد که از مسیر خواسته‌ها دور شدید و سریع دست بکار شوید. نکته دستگاه هدایتگر شما به احساس شما متصل است.

به‌محض اینکه به تضادی برخورد کردید و احساس خوبی نداشتید به خودت بگو این‌یک الا رم و زنگ خطر است ” کم یا زیاد ” و تمرکز بر خواسته‌ها باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقایسه